این مقاله تایید نهایی نشده است و صرفاً برای بررسی بصورت عمومی منتشر شده است. (غیر قابل استناد)
حماسۀ بازیدراز، کتابی خاطراتاز محمود بدری، فرمانده تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه (پادگان ابوذر) دربارۀ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. ، به قلم مهرداد رضاییفر.
بدری در ۱۳۱۳ ش در روستای «دِه نو» شهر سُنقُر و کُلیایی واقع در شرق استان کرمانشاه به دنیا آمدزاده شد و با ورود به رستۀ زرهی از ۱۳۳۹ ش، در پادگان جی (مرکز آموزش زرهی) در جنوب غربی تهران ، و سپری کردن دورۀ یکسالۀ مقدماتی در واحد ارتش یکم مشغول خدمت شد. بدری در ادامه، اعزام به تیپ یکم لشکر ۸۱ زرهی در اسلامآباد غرب ( جنوب استان کرمانشاه) در ۱۳۴۷ ش و درگیری با نیروهای عراقی در مرز ایران و عراق (نفت شهر) حدود ۳۰ کیلومتری جنوب قصرشیرین میپردازد که این درگیریها تا (1351 ـ- 1352 ش) ادامه داشت. حضور در تیپ ۳ زرهی از لشکر ۱۶ زرهی و مبارزه با احزاب کُومُلِه و دِمُوکرات در کردستان، از فعالیت های وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ و پسازآنپس از آن به شمار میرود. او با شروع جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به عنوان معاون فرمانده نیروی زمینی به قرارگاه مقدم عملیاتی نزاجا در غرب کشور به کرمانشاه رفت و به عنوان فرمانده تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه مناطق جنگی استان کرمانشاه انجام وظیفه کرد. علاوه افزونبر این، فرماندة پادگان ابوذر (1359 ـ- 1360 ش)، لشکر ۸۱ زرهی (1360 ش)، قرارگاه عملیاتی غرب ارتش جمهوری اسلامی ایران، پادگان مسجد سلیمان ( 1361 ش) و همچنین معاون نیروی زمینی در امر تعمیر و نگهداری ( 1365 ـ- 1366 ش) بر عهده داشت (مقدمه کتاب).
به همین منظور اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه بر آن شد تا اثری در خصوص خاطرات و اطلاعاتتاریخ شفاهی جنگ محمود بدری منتشر کند. تدوین کتاب توسط مهرداد رضایی فر از ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ ش به طول انجامید (مقدمه کتاب ).
نام کتاب از حضور بدری در عملیات آزادسازی ارتفاعات بازی دراز در جنوب غرب شهر سرپلذهاب (غرب استان کرمانشاه) گرفته شد .(رضاییفر، مصاحبه۲۵/5/1401).
کتاب سی و هشت۳۸ عنوان دارد و پس از مقدمهای کوتاه دربارۀ چگونگی مصاحبه با بدری و تدوین مطالب در عنوان های اول تا پنجم با نام «زادگاه کودکی»، «ورود به دبیرستان و دبیرستان نظام»، ««ورود به دانشکدة افسری و جنگ اول عراق و ایران»، «کرمانشاه، ماندگاری در منطقه کلانتر» و «رسیدن به درجه سرگرد و پذیرفته شدن در آزمون دافوس» به خاطرات وی پس از فارغالتحصیل شدن ازگذراندن دبیرستان نظام (شاهپور سابق) کرمانشاه در ۱۳۳۵ ش و ورود به دانشکده افسری در تهران میپردازد. وی در ادامه با اشاره به انتخاب رسته زرهی، به سپری کردن دوره یک ساله مقدماتی در ۱۳۳۹ ش در پادگان جی (مرکز آموزش زرهی) در جنوب غربی تهران پرداخته است. آنگاه اعزام به واحد یکم ارتش در شهرستان مرند (شمال غرب تبریز) در ۱۳۳۹ ش اشاره دارد. دردر ادامه به سازماندهی نیروهای ارتش در منطقه غرب کشور تحت امر ارتش یک (آذربایجان شرقی و غربی، کرمانشاه، کردستان و ایلام) و محل استقرار آنها در شهر کرمانشاه پرداخته شد. بدری در ادامه، اعزام به تیپ یکم لشکر ۸۱ زرهی در اسلامآباد غرب در ۱۳۴۷ ش و درگیری با نیروهای عراقی در مرز ایران و عراق (نفت شهر) حدود ۳۰ کیلومتری جنوب قصرشیرین میپردازد که نیروهای ایرانی بانفوذ به داخل خاک عراق در تعدادی از پاسگاههای عراقی در خانقین در شرق عراق ( مرز قصرشیرین) مستقر میشوند. (ص ۱۷ ـ- 66).
در ادامه به پذیرش در دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) در تهران در ۱۳۵۳ ش میپردازد. سپس انتقالش به ستاد نیروی زمینی در لویزان و معاونت لجستیکی مدیریت تعمیر و نگهداری نزاجا (1353 ـ -1358 ش) را روایت کرد که مسئولیت انجام مکاتبات ارتش در رابطه با تجهیزات نظامی و مکاتبات با آمریکاییها و انگلیسیها در ارتباط با تعمیر و نگهداری و بازسازی و کارخانههای تانک سازی درود، مسجد سلیمان و دیگر مراکز تعمیراتی تانکها را به عهده وی گذاشتند (ص ۶۷ ـ- 80).
عنوان ششم با نام «تهران، ستاد کل و وضعیت ارتش پس از انقلاب» از فعالیت وی به عنوان افسر زرهی در کمیته زرهی ستاد کل نیروهای مسلح برای تعیین فرماندهان تیپها و لشکرها و سازماندهی یگانهای ارتش که با پیروزی انقلاب دست خوش تحول و بینظمی شده بودند، پرداخته است (ص ۸۱ ـ- 83 ).
عنوان هفتم با نام «سامانبخشی به تیپ همدان» مربوط به فعالیت او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تیپ همدان برای نظم بخشی به آن است ( ص ۸۴ ـ- 90).
راوی در عنوان هشتم تا یازدهم با نام «پاکسازی مناطق مارنچ و موچش (روستاهایی در شمال شرقی شهرستان کامیاران در جنوب استان کردستان) و سنندج » به عملیات آزادسازی این مناطق میپردازد. او وی سپس به سقوط شهر سنندج و ناامن شدن راههای منتهی به این شهر و حمله به تأسیسات دولتی و مراکز خدماتی و اجرای کمین در جادهها توسط احزاب کومله و دموکرات از ۱۳۵۹ ش میپردازد که به عقب رانده شدند (ص ۹۰ ـ -118).
بدری در عنوان دوازدهم تا چهاردهم با نام «معاونت قرارگاه غرب» به اعزامش به عنوان معاون قرارگاه مقدم عملیاتی نزاجا در غرب کشور میپردازد. وی در ادامه به انتخابش به عنوان فرمانده تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه در منطقۀ عملیاتی سرپلذهاب و پسازآنپس از آن، عنوان فرمانده لشکر ۸۱ زرهی در کرمانشاه و پذیرش مسئولیت قرارگاه منطقهای غرب نیروی زمینی ارتش پرداخته است . آنگاه به وضعیت وخیم ارتش در غرب کشورایران در آن زمان را میپردازدشرح میدهد. ویاو در همین بخش به عدم آمادگی ارتش و لشکر ۸۱ زرهی در ابتدای جنگ در مقابل قوای عراقی پرداخته که به علت ترور شخصیتها توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و همچنین نقل و انتقالات اشتباه نیروها به محل تولد خود و شعار انحلال ارتش و عدم اطاعت نیروها از مسئولان و دستورها و مقررات جاری داخل سربازخانهها اشاره دارد (ص ۱۱۹ ـ -133).
عنوان های پانزدهم تا بیستم با نام «« عملیات آزادسازی مناطق قراویز، کُلینه، سید صادق و کوره موش» » روایت از ورود بدری به پادگان ابوذر در سرپلذهاب و ساماندهی رزمندگان ارتش، سپاه و نیروهای مردمی برای اعزام به خط مقدم جبهه ها است. وی در ادامه به لو رفتن عملیات برای آزادسازی ارتفاعات قراویز در شمال غربی شهرستان سرپلذهاب در 1359 ش اشاره کرده و سپس به عملیات پاکسازی روستاهای کُلینه، سید صادق و کوره موش و دشت ذهاب در شمال غرب سرپل ذهاب در دامنه ارتفاعات شاه نشین میپردازد که در اسفند ۱۳۵۹ انجام شد (ص ۱۳۴ ـ -169).
عنوانهای بیست و یکم تا بیست و ششم با نام «بررسی و تلاش برای تأمین جبهة جنوبی گیلانغرب » به آزادسازی ارتفاعات بازیدراز و تنگة جاجیان پرداخته که با کمک نیروهای واحد (احمد بن موسی) از عشایر شیراز، عملیات اول بازی دراز اجرا و سه ارتفاع ۱۰۰۸ و دشت دیره تا حوالی افشار آباد آزاد شد. بدری سپس به وضعیت تنگ حاجیان در گیلانغرب و عملیات آزادسازی این تنگ در جناح چپ جبهه بازی دراز در نیمه دوم ۱۳۵۹ ش میپردازدپرداخته است. او سپس بهبه به عملیاتهای محدود در ۱۳۶۰ ش به منظور تکمیل اهداف عملیات بازی دراز (1) در ۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ توسط نیروهای سپاه و لشکر ۸۱ زرهی ارتش میپردازد اشاره دارد که با انتخاب ارتفاعات قَراویز، بَنهِ دَستَک و کُوره موش عملیات بازیدراز (2) در شهریور ۱۳۶۰ در سه محور انجام شد و در آن بخشی از کوره موش و چند قلۀ قراویز آزاد شد (ص ۱۷۰ ـ -206).
راوی در ادامه در عنوان بیست و هفتم با نام «شهید شیرودی» به چگونگی شهادت شهید علی اکبر شیرودی، از شهدای برجسته هوانیروز ارتش اشاره می کنددارد (ص ۲۰۵ ـ- 206).
در ادامه در عنوان بیست و هشتم تا سی و سوم با نام «پادگان ابوذر» به نقش پادگان ابوذر در زمان جنگ پرداخته است (ص ۲۰۷ ـ- 214).
عنوان های بیست و نهم تا سی و سوم با نام «اعزام به پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان» » مربوط به موضوع فرماندهی او در پادگان مسجد سلیمان در آذر ۱۳۶۱ پرداخته است. بدری در ادامه به دیدار حجت-الاسلام دُری نجفآبادی مسئول کمیسیون دفاع مجلس، همراه تعدادی مهندس فنی از کارخانههای مسجد سلیمان میپردازد و در ادامه به بمباران کارخانه تانکسازی و مرکز فرماندهی هوانیروز در مسجد سلیمان توسط عراق در (1365 ـ- 1366 ش) و تشکیل موقت هوانیروز در مسجد سلیمان پرداخته است (ص ۲۱۵ ـ- 241).
بدری در عنوان سی و چهارم با نام « تانکسازی درود» به حضورش در کارخانه تانک سازی درود در استان لرستان میپردازد (ص ۲۴۲ - -245).
بدری راوی در عنوان سی و پنجم تا سی و هشتم که مربوط به «بازدید فرماندهی نیروی زمینی از مسجد سلیمان» است، به جدا سازی معاونت تعمیر و نگهداری از لجیستیک ( شهریور ۱۳۶۵ ـ - اسفند ۱۳۶۶) پرداخته است. سپس از سفر به ژاپن در اواخر اردیبهشت ۱۳۶۳ برای دیدار از شرکت کوماتسو (شرکتی ژاپنی که وسایل مهندسی سنگین تولید میکرد) و مأموریتش به انگلستان و آلمان برای تهیه دستگاههای مورد نیاز قطعی کارخانه تانکسازی مانند تست موتور و تست گیربکس پرداخته استرا شرح میدهد (ص ۲۴۶ ـ- 270).
مؤلف در سه قسمت پایانی کتاب، تصاویر، ضمایمضمائم و اسناد، فهرست اعلام و منابع آورده شدهاست. تصاویر عمدتاًعمدتا مربوط به محمود بدری و همرزمان وی است میباشد (ص ۲۷۳ ـ- 277).
نخستین چاپ کتاب حماسه بازی دراز در ۱۳۹۵ ش توسط انتشارات صریر در تهران در قطع رقعی انجام شده است.
کتاب حماسۀ بازی دراز در ۱۳۹۷ ش به دلیل بکر بودن، گردآوری و تدوین علمی و مستند به عنوان کتاب سال تاریخ شفاهی دفاع مقدس برگزیده شد.
مآخذ: بدری، محمود، حماسهةی بازیدراز، به کوشش مهرداد رضاییفر، تهران: صریر، ۱۳۹۵ ش؛ رضاییفر، مهرداد (تدوین کننده کتاب حماسة بازی دراز)، مصاحبه با مؤلف، ۲۵ مرداد ۱۴۰۱.
/ نوشین زمانی زَردسواری/